شاباش بهاری
با تمام سنگهایی که تو بر من میزدی
خانه ای ساخته ام
خاک از باغچه عشق
نم از خون دو چشم
گل و آیینه اش از جنس کبود.....
درب ندارد دخمه ام
و من اینجا محبوسم
ساقه سنگی گل،چوبه دارم شده است
من فقط منتظر پای کوبی بارانم
+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 3:36 توسط عرفان مرادي
|