گهگاهی سفری کن به حوالی دلت

شاید از جانب ما  خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

*********

ابری از یاد تو بر شهر چنان می گریید

که به هر غرش خود ناله او زمزمه فاصله بود

**********

شاید اینک به تربناکی تو به گونه گل شده ام

به تسلا تو آرامش  این فاصله ام طوفانی است

*********

آنگونه تو را در انتظارم که اگر

این چشم بخوابد؛آن دگر بیدار است

**************

نیا باران زمین جای قشنگی نیست

من از اهل زمینم خوب می دانم

که گل در عقد زنبور است ولی سودای بلبل داردو

پروانه را هم دوست می دارد

*********
میتوان دید رخ دوست به یک پلک پریدن تا مصر

بوی پیراهنت از فاصله ها می اید

*********
طوطی طبع من از لعل تو آموخت سخن

چون تواند که دم از قند مکرر نزند

********

تکه ای از منشت بر دلمان انداختی

که به هر گوشه ای دل نگرم نام تو حکاکی است

**********

طوطی ام اندر قفس نام تو را صبح به صبح می خوانم

به تمنای وصالت سحری نیست که من جای اذان نام تو را ننشانم

***********

به محشر وعده دیدار گر دادی نمی رنجم

وصال چون تویی را صبر این مقدار می باید